- دم بریده
- ابتر
معنی دم بریده - جستجوی لغت در جدول جو
- دم بریده
- جانوری که دمش قطع شده باشد ابتر بی دم، شخص زرنگ چابک: شیطان دم بریده، حرفی که قسمت موخر آنرا ننوشته باشند: (یای تنکیر و خطاب و نسبت را غالب اوقات دم بریده مینوشتند)
- دم بریده
- ویژگی جانوری که دمش را بریده باشند، ابتر، بریده دم، بکنک، کلته
کنایه از شخص زرنگ و مکار و حیله گر
- دم بریده ((دُ. بُ دِ))
- کنایه از شخص زرنگ و آب زیر کاه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه پای او را قطع کرده باشند. یا پا بریده بودن، ترک آمد و رفت کردن: پای فلانی از اینجا بریده
شکسته نویسی، دبیره شکسته
آنکه پی او قطع شده ظنکه وتر عرقوب او بردیده شده پی کرده پی زده
ترک آمد و شد کردن، پا بریدن
آنکه رگ وپی پایش بریده شده، پی برکشیده، پی کرده
ترک آمد و شد کردن
هر چیزی که آن را دم کرده باشند از چای و قهوه و برنج و دارو، بادکرده، ورم کرده